مجموع سخنان مقام معظم رهبرى پیرامون امر به معروف و نهى
از منکر
او
[امام خمینى] آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فىسبیلاللَّه بود.
امر به معروف و نهى از
منکر، یادآورى یک واجب فراموش شده:
ما باید خود را به سرچشمهى
اسلام برسانیم تا زندگى به تمامى، شیرین شود؛ قرآن کریم مىفرماید: «الّذین ان
مکّناهم فى الارض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّکوة و امروا بالمعروف و نهوا
عنالمنکر».
من مىخواهم این واجب فراموش شدهى اسلام را بهیاد شما و ملت ایران بیاورم:
امربهمعروف و نهىازمنکر، همهى آحاد مردم باید وظیفهى امر کردن به کار خوب و
نهى کردن از کار بد را براى خود قایل باشند؛ این، تضمینکنندهى حیات طیبه در نظام
اسلامى خواهد بود؛ عمل کنیم تا آثارش را ببینیم؛ امربهمعروف، یک مرحلهى گفتن و
یک مرحلهى عمل دارد؛ مرحلهى عمل، یعنى اقدام با دست و با زور، این مرحله، امروز
به عهدهى حکومت است و باید با اجازهى حکومت انجام بگیرد ولاغیر. اما گفتن با
زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.
روزى بود که اگر کسى، کار
خلافى مرتکب مىشد و دیگرى به او اعتراض مىکرد، نظام حاکم آن اعتراض را مىکوبید.
ما دیده بودیم که اگر گناهى انجام مىگرفت، گناهکار تشویق مىگردید؛ اما معترض به
گناه کوبیده مىشد! امروز، بهعکس است. امروز، نه اینکه گناه در جامعه نیست؛ هست.
زمان حکومت امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) هم در جامعه گناه بود؛ اما مهم این
است که نظام و تشکیلات حاکم بر جامعه - آن کسانى که اداره و مدیریت کشور را بر
عهده دارند- میل به طرف صلاح دارند و با گناه و تخلف مخالفند.
گفتن گناه به گناهکار با
زبان خوش و با لحن مناسب و در جایى هم با زبان تند -در مواردى که مفسدهیى به وجود
نیاید - گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. چرا ما از
این موضوع غافلیم؟ همهى آحاد مردم، در محیط کسب و خانه و جمع دوستان و در محیط
درس و دانشگاه و کلاً در هر جایى که هستند، اگر خلافى را دیدند، به خلافکار
بگویند: این، از نظر اسلام خلاف است؛ چرا انجام مىدهى؟ گفتن همین یک کلمه مؤثر
است. اگر زبانهاى گوناگون و نفسهاى مختلف گناه را تذکر بدهند، گناهکار به طور غالب
از گناه و تخلف دست خواهد کشید؛ چه این تخلف، تخلف شرعى و چه تخلف از قوانین باشد.
اعمال و گفتار تفرقهانگیز و
دلسردکننده از هر کسى صادر شود، خیانت به امام و اسلام است. از حضرات نمایندگان
محترم مجلس شوراى اسلامى، ائمهى محترم جمعه، گویندگان مذهبى و رسانههاى عمومى
تقاضا مىکنم همگان را به این وظیفهى انقلابى توجه دهند؛ و البته ضمانت اصلى براى
این کار، آحاد مردم حزباللَّهاند که با مشاهدهى تخلف از این وظیفهى الهى، موظف
به نهى ازمنکر و اعراض از متخلفین مىباشند.
همهى مسؤولین و
دستاندرکاران و مردم، موظف به رعایت حریم مقررات اسلامى مىباشند. مردم مسلمان و
متشرع، تاکنون نیز در همه جا به همین نحو عمل کرده و پاس وقف را داشتهاند و اگر
کسى یا کسانى تخطى نمایند، باید نهىازمنکر و ردع از خلاف شوند.
امربهمعروف و نهىازمنکر که
یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همهى فرایض اسلامى است، باید در
جامعهى ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و
برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسؤول احساس کند.
ما
هنوز تا یک جامعهى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را بهطور کامل
تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشهکن سازد، فاصلهى زیادى داریم.
این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن
امربهمعروف و نهىازمنکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و
هدایت، روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در
گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى
از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و
آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر
گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى
عمومى، بسى مهم و خطیر است.
ما هنوز تا یک جامعهى
کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را بهطور کامل تأمین کند و تباهى و
کجروى و ظلم و انحطاط را ریشهکن سازد، فاصلهى زیادى داریم. این فاصله، باید با
همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امربهمعروف و
نهىازمنکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت،
روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و
کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از
تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن
و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد.
در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى عمومى،
بسى مهم و خطیر است.
مبارزهى با منکرات، حساس
است.
امر به معروف و نهى از
منکر را اقامه کنید:
جوانان در محیط خودشان،
امربهمعروف و نهىازمنکر کنند. چرا این واجب -امربهمعروف، امر به کارهاى خوب -
در جامعهى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمىتواند بگوید
به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید. بعضى خیال مىکنند تا منکرى دیده شد، باید
با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح
زبان. زبان از مشت خیلى کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کارى نمىکند.
بعضى جوانان به ما نامه
مىنویسند که اجازه بدهید ما با این تظاهرات منکراتى، مقابله و مبارزه کنیم. خیلى خوب،
مقابله بکنید؛ اما چهطور؟ بریزید، طرف مقابل را تکه پاره کنید؟! نه، این نیست.
حرف بزنید، بگویید؛ یک کلمه بیشتر هم نمىخواهد؛ لازم نیست یک سخنرانى بکنید. کسى
که مىبینید خلافى را مرتکب مىشود - دروغ، غیبت، تهمت، کینورزى نسبت به برادر
مؤمن، بىاعتنایى به محرّمات دین، بىاعتنایى به مقدسات، اهانت به پذیرفتههاى
ایمانى مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت - یک کلمهى آسان بیشتر نمىخواهد؛ بگویید
این کار شما خلافاست، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید،
دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.
چرا کسانى از گفتن ابا
مىکنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مىکنند، یک عده هم خیال مىکنند که
گفتن فایدهیى ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زباناز دست خیلى مهمتر است.
امربهمعروف و نهىازمنکر را اقامه کنید؛ نگذاریددر جوامع جوان - چه در مدرسهها،
و چه در دانشگاهها - کار به فساد بکشد. این مراکز براى دشمن هدف است. بدانید که
نسل جوان این جامعه و این ایران اسلامى زنده است؛ دشمن هم این را بداند. با بودن
شما جوانان مؤمن، حجت بر ما تمام است.
با همگانى شدن، امر به
معروف و نهى از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و
هدایت، روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در
گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى
از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و
آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر
گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى
عمومى، بسى مهم و خطیر است.
امر به معروف و نهى از
منکر یک واجب اسلامى است و باید در میان مردم رایج بشود.
«امر به معروف و نهى از منکر» - یعنى سوق
دادن به نیکیها و باز داشتن از بدیها-
چندى پیش گفتم: «همه، امر به
معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مىکنم: نهىازمنکر کنید. این، واجب
است.این، مسؤولیت شرعى شماست. امروز مسؤولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.
به
من نامه مىنویسند؛ بعضى هم تلفن مىکنند و مىگویند: »مانهىازمنکر مىکنیم. اما
مأمورین رسمى، طرف ما را نمىگیرند. طرف مقابل را مىگیرند!« من عرض مىکنم که
مأمورین رسمى - چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى - حق ندارند از مجرم دفاع
کنند. باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند. همه دستگاه حکومت ماباید ازآمربه معروف
وناهى از منکر دفاع کند.این، وظیفه است.اگر کسى نماز بخواند و کس دیگرى به
نمازگزار حمله کند، دستگاههاى ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یااز آن
کسى که سجّاده رااز زیر پاى نمازگزار مىکشد؟ امربهمعروف و نهىازمنکر نیز
همینطور است. امربهمعروف هم مثل نماز، واجب است. در نهجالبلاغه مىفرماید: «و
ما اعمال البّر کلها و الجهاد فى سبیلاللَّه عند الامر بالمعروف و النّهى عن
المنکر الا کنفثة فى بحر لجّى.»
یعنى امر به معروف ونهى از منکر، در مقیاس وسیع و عمومى خود، حتى از جهاد بالاتر است؛ چون پایه دین رامحکم مىکند. اساس
جهاد راامربه معروف ونهىازمنکراستوار مىکند. مگر مأمورین و مسؤولین ما مىتوانند
آمربه معروف وناهى از منکر را بادیگران مساوى قرار دهند؛ چه رسد به اینکه نقطه
مقابلاو را تأیید کنند!؟ البته جوان حزباللّهى هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش
رابازکند و نگذارد کسى در صفوف او رخنه کند و بهنام امربه معروف ونهىازمنکر،
فسادى ایجاد نماید که چهره حزباللَّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده
خودتان است. من یقین دارم - و تجربههاى این چندسال هم نشان داده - تانیروهاى مؤمن
وحزبالّلهى براى انجام کارى به میدان مىآیند، یک عدّه عناصر بدلى و دروغین، با
نام اینها در گوشهاى فسادى ایجاد مىکنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن
و حزبالّلهى و مردمى چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله امربهمعروف و نهىازمنکر،
مثل مسأله نمازاست. یادگرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و
چگونه باید امربهمعروف ونهىاز منکر کرد؟ البته من عرض مىکنم - قبلاً هم گفتهام
- در جامعهاسلامى، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهىاز منکر با لسان است؛ با
زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند.
اما امربهمعروف و نهىازمنکر زبانى، مهمتر است. عاملى که جامعه رااصلاح مىکند،
همین نهىازمنکر زبانى است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمى که
اشاعه فحشا مىکند، به آن آدمى که مىخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید
بگویند. دهنفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومى روى وجود و ذهن او باید سنگینى کند.
این، شکنندهترین چیزهاست. همین نیروهاى مؤمن و بسیجى و حزبالّلهى؛ یعنى همین
عامه مردم مؤمن؛ یعنى همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایى که جنگ را اداره
کردند؛ همینهایى که از اوّل انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله کردند، در این
مورد مهمترین نقش را مىتوانند داشته باشند. همین نیروهاى مردمى، که اگر نبودند -
این بسیج اگر نبود، این نیروى عظیم حزب اللَّه اگر نبود - در جنگ هم شکست
مىخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم دراین چندسال شکست مىخوردیم و آسیبپذیر
بودیم. کارخانه ما را مىخواستند به تعطیلى بکشانند؛ نیروى حزبالّلهى از داخل
کارخانه مىزد به سینهشان. مزرعه ما را در اوایل انقلاب مىخواستند آتش بزنند؛
نیروى حزبالّلهى از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، مىزد توى دهانشان.
خیابانها رإ؛ مىخواستند به اغتشاش بکشند؛
نیروى حزبالّلهى مىآمد سینه سپرمىکرد و در مقابلشان مىایستاد. جنگ هم که معلوم
است! این، آن نیروى اصلى کشوراست. نظام اسلامى متّکى به این نیروست. اگر مردم؛
یعنى همین نیروهاىمؤمن و حزباللّهى، با نظام باشند، با دولت باشند - که هستند
بحمداللَّه - اگراین نیروى عظیم و این نیروى بزرگ شکست ناپذیر مردمى در کنار
مسؤولین و پشت سر مسؤولین باشد - که بحمداللَّه هست هیچ قدرتى نمىتواند با
جمهورىاسلامى مقابله کند.
این جامعه اسلامى، باید
زنده، هوشیار، آسیبناپذیر، پرامید، آماده مقاومت، آماده ضربهزدن و به صورت یک
موجود زنده مقاوم بماند و مقاومت کند. این، چگونه ممکن است؟ این است که بنده موضوع
امربهمعروف ونهىازمنکر را مطرح کردم. موضوع امربهمعروف که موضوع جدیدى نیست.
این، تکلیف همیشگى مسلمانان است. جامعه اسلامى، با انجام این تکلیف زنده مىماند.
قوام حکومت اسلامى، با امربهمعروف و نهىازمنکر است، که فرمود: اگر این کار نشود،
آن وقت «لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم».
قوام
حکومت اسلامى و بقاى حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امربهمعروف
ونهىازمنکر باشد. امربهمعروف فقط این نیست که ما، براى اسقاط تکلیف، دو کلمه
بگوییم. آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست از مهمترین منکرات باشند. وقتى یک
جامعه را موظّف مىکنند که آحادش باید دیگران را به معروف امر و از منکر نهى کنند،
این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر
باشند؟ وقتى که همه، به معناى واقعى در متن مسائل کشور حضور داشته باشند؛ همه کار
داشته باشند به کارهاى جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروف
شناس و منکر شناس باشند. این، به معناى یک نظارت عمومى است؛ یک حضور عمومى است؛ یک
همکارى عمومى است؛ یک معرفت بالا در همه است.
امر به معروف، اینهاست.
والّا اگر ما امربهمعروف را در یک دایره محدود، آن هم به وسیله افراد معلومى،
زندانى کنیم، دشمن هم در تبلیغات خودش بنا مىکند سمپاشى کردن؛ که در ایران بناست
از این به بعد، نسبت به زنهاى بدحجاب، اینطور عمل شود! این واجب به این عظمت را،
که قوام همه چیز به آن است، بیاورند در دایرهاى محدود، در خیابانهاى تهران؛ آن هم
نسبت به چند نفر زنى که وضع حجابشان مثلاً درست نیست. این است معناى امربهمعروف؟!
این است معناى حضور نیروهاى مؤمن در صحنههاى گوناگون جامعه؟! قضیه، بالاتر از این
حرفهاست. تخلّفها یک اندازه و یک نوع نیست. تخلّفها، تخلّفهاى فردى نیست. بالاترین
تخلّفها، آن تخلّفها و جرایمى است که پایههاى نظام را سست مىکند. نومید کردن
مردم، نومید کردن دلهاى امیدوار، کجنشان دادن راه راست، گمراه کردن انسانهاى مؤمن
و بااخلاص، سوء استفاده کردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامى، کمک کردن
به دشمن، مخالفت کردن با احکام اسلامى و تلاش براى به فساد کشاندن نسل مؤمن. امروز
دستهایى تلاش مىکنند تا فساد را به صورت نامحسوس - نه آن طورى که شما در خیابان
آن را ببینید و بفهمید و مشاهده کنید - به شکلهاى گروهکى، ترویج کنند و جوانان را
به فساد بکشانند؛ پسرها را به فساد بکشانند؛ مردم را به بىاعتنایى بکشانند.
منکرات اینهاست؛ منکرات اخلاقى، منکرات سیاسى، منکرات اقتصادى. همهجا، جاى
نهىازمنکر است. یک دانشجو هم، در محیط درس مىتواند نهى از منکر کند. یک کارمند
شریف هم، در محیط کار خود مىتواند نهىازمنکر کند. یک کاسب مؤمن هم، در محیط کار
خود مىتواند نهىازمنکر کند. یک هنرمند هم، با وسایل هنرى خود، مىتواند
نهىازمنکر کند. روحانیون در محیطهاى مختلف، یکى از مهمترین عوامل نهىازمنکر و
امربهمعروفند. نمىشود این واجب بزرگ الهى را در دایرههاى کوچک، محدود کرد. کار
هم کار همه است. اینطور نیست که مخصوص عدّه خاصى باشد. البته هرکس وظیفهاى دارد.
من در پیام تشکّرى که منتشر شد، عرض کردم: قشرهاى مختلف، باید جایگاه خود را در
امربه معروف و نهىازمنکر، پیدا کنند. هر کس جایگاهى دارد. کجا باید نهىازمنکر
کنید؟ شما در مقابل کدام منکر مىتوانید مقاومت کنید و بایستید؟ کدام رامىشناسید؟
کار، کار مردمى است. البته، علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند؛ کیفیّت
نهىازمنکر را بیان کنند و منکر را براى آنها شرح دهند.
باید خطر را بشناسیم. باید
نقاطى را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامى را تهدید مىکند، درست بشناسیم. آن
عبرتهاى قضایاى صدر اسلام را براى مردم و براى خودمان، باز کنیم. مهمترین وظیفهاى
که در صراط امربه معروف ونهىازمنکر وجود دارد، این است که نیروهاى مؤمن
وآمربهمعروف و ناهىازمنکر و آنهایى که در نظام اسلامى انگیزه دارند، باید در
صحنه باشند. همهجا باید حضور داشته باشند. حزبالّلهى بودن، یعنى آماده کار بودن
براى انجام تکلیف الهى. این، یک ارزش است؛ یک ارزش انقلابى است. در نظام اسلامى،
همه جا، کسى که داراى روحیه حزب الّلهى است بر کسى که داراى روحیه حزب الّلهى
نیست، ترجیح دارد.
با امربهمعروف و
نهىازمنکر؛ که وظیفه شما در داخل محیط کارهایتان و در همه جاهاست. با این روشها،
کارى کنید که فضا، فضاى اسلامى شود
ما به آحاد ملت عزیز عرض
کردیم؛ و گفتیم امربهمعروف ونهىازمنکر، این واجبالهىرابرپابدارید.
دربینجواناندرسرتاسر کشور، شوروغوغایى به وجودآمد. پس، پیداست که این جوانان متمایلبهامربهمعروف
ونهىازمنکرند. بنابراین، وظیفه ما، مسؤولین، قانونگذاران و مجریان است که راه و
زمینهرابراىاجراىاینواجبالهى هموار و فراهمکنیم. امروزبحمداللَّه مجلس
شوراىاسلامى، مجریان، مسؤولین کشور و دستگاه قضایى، همه از خود این ملتند. مبادا
در گوشهوکنار، یا در دستگاه انتظامى یا قضایى، کسانىباشندکهراهراجلو آمربه
معروف و ناهىازمنکر سدکنند! مباداکسانىباشند که اگرکسى امربهمعروف
ونهىازمنکرکرد، ازاوحمایت نکنند، بلکهازمجرم حمایت کنند! البتهخبرهایى ازگوشه
وکنارکشور، در بعضى ازموارد به گوش من مىرسد. هر جا که بدانم و احساس کنم و خبر
اطمینان بخشىپیداکنم که آمربه معروف وناهى از منکر، خداى نکرده موردجفاى مأمور و
مسؤولى قرارگرفته، خودم واردقضیه خواهم شد. این، آنچیزىاست کهقوام کشور و
استقلال کشوررا حفظ خواهدکرد. والّا ما دشمن زیاد داریم. چرادشمنتاامروزنتوانستهاست
مویىازسراینملت کم کندوبهاینکشورضربه بزند؟ بحمداللَّه ایران اسلامى، با قدرت
وصلابتکامل، درمقابلهمهشانایستادوایستادهاست. چرا؟ ایرانکههمانایران
صدوپنجاهسال قبلاست! این، به خاطر احساس وظیفه شما، بهخاطرهمینحضور شما، به
خاطرهمین روحیه حزب اللّهى شما و به خاطر این است که زنومردمسلمان، تاهمهجا
حاضرندازایمان و اسلام وانقلابشان دفاعکنند.اینهاست کهاینکشور را حفظ کرده است.
مگر طور دیگرى مىشود این کشور را، بااین همهدشمن و بدخواه که چشم طمع به منابع
زیرزمینى و بازارهاى آن دوختهاند، حفظ کرد؟! مگر مىشود در مقابلآنها، بدوناین
روحیه مقاومتکرد؟! این گونه است که کشور حفظ مىشود؛ با امربه معروف ونهىازمنکر.
منتهامن دو تذکّر به شماجوانان عزیز - درهرجاىکشورکههستید - مىدهم. اوّلاً
امربهمعروف ونهىازمنکریک واجباست که رودربایستى و خجالتبر نمىدارد.ماگفتیم:
اگر دیدیدکسىمرتکب خلافىمىشود، امرکنید به معروف ونهى کنید از منکر. یعنى
بهزبان بگویید. نگفتیم مشت وسلاحوقوّت به کار ببرید. اینها لازم نیست.
خداىمتعالکهاین واجب رابر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش مىداند مصلحت
چگونهاست. ماهم تاحدودى حکم و مصالح الهى را درک مىکنیم. بزرگترین حربه در مقابل
گناهکار، گفتن و تکرارکردناست. اینکهیک نفربگوید امّا دهنفرساکت بنشینند و
تماشاکنند، نمىشود. اگر یکىدچارضعف نفسبشود، یکىخجالت بکشد و یکى بترسد،
اینکه نهىازمنکرنخواهدشد. گناهکارهم فقط بدحجاب نیست که بعضى فقط به مسأله
بدحجابى چسبیدهاند. این، یکىاز گناهاناست
وازخیلىازگناهانکوچکتراست.خلافهاىفراوانى از طرف آدمهاى لاابالى در جامعه
وجوددارد: خلافهاىسیاسى، خلافهاىاقتصادى، خلاف درکسب وکار، خلاف درکارادارى،
خلافهاى فرهنگى. اینهاهمهخلافاست. کسىغیبت مىکند، کسى دروغ مىگوید،
کسىتوطئهمىکند، کسىمسخرهمىکند، کسىکم کارىمىکند، کسىناراضىتراشى
مىکند، کسىمالمردم را مىدزدد، کسىآبروىمردم رابرباد مىدهد. اینها همه
منکراست. درمقابلاینمنکرات، عاملبازدارنده، نهىاست؛ نهىازمنکر. بگویید: »آقا،
نکن.« این تکرار »نکن«، براى طرف مقابل، شکننده است. ایننکته اوّل؛
کهنهىازمنکر، ارادهوتصمیم وقدرت وشجاعت لازم دارد، کهبحمداللَّه،
درقشرهاىمردم ما و در زن و مرد ما وجوددارد. بایدآن را به کاربگیرید .منتظرنباشید
کهدستگاههابیایند و کارىبکنند.
بعضى ازمردم به اینجا
تلفنزدند، نامهنوشتند و سفارشکردندکه»آقا! شماگفتیدنهىازمنکر. سیلپشتیبانیها
هم انجام گرفت. اماعملاً کارىنشد!« عملاً چه کار مىخواستید بشود؟مگرلازم است که
اینجاهم دولت وارد شودیادستگاهقضایى مستقیماً واردشود؟خودمردم بایدوارد شوند.
خودمردم بایدنهى کنند. البتهدولت، مجلسشوراىاسلامى، دستگاهقضایى و
نیروىانتظامى، موظّفند که ناهىازمنکر را پشتیبانى کنند. این، وظیفه آنهاست.
مباشر کار، خودمردم مىتوانند باشند وبایدباشند.بخش عمده قضیه، اینجاست.
جوانرزمنده، خانواده شهیدداده، خانواده ایثارگر، خانواده اهل انفاق، مؤمنین
نمازخوان و روزه بگیر و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفکران علاقهمند بهمفاهیم
اسلامىوانقلابى؛ همه اینها باید در صحنه باشند.
تذکّر دوم این است که
مواظب باشید کسانى از این واجب الهى، سوء استفاده نکنند. حساب صاف کردنها، به
خردهحسابهاىگذشته رسیدن، پردهدرى، آبروریزى، تعرّضبه نوامیس وعرضومالاینوآن
بهبهانه اینواجبالهى، اینها نباید باشد. مردم باید هوشیارباشند.مردم همواره
ودرهمه قضایا تیزهوشند. تیزهوشى مردم استکه خیلى از اوقات دستگاهها را متوجّه
قضایاى گوناگون مىکند. درهمینقضایاىرذالتهاوموذىگریهاى ضدّانقلاب وگروهکها
ازروزاوّل تاامروز، غالباً مردم بودند که کمک کردند، مباشرت کردند، تیزبینىکردند،
دقّت به خرج دادند، چیزى را دیدندواقدامى راانجام دادند و مسؤولین راهم هدایت
کردند.اینجا نیز همانطوراست.خودمردم، با تیزهوشى نباید بگذارند اینواجب الهى و
این فریضه بزرگ زمینبماند، یاخداى ناکرده مورد سوء استفادهقرارگیرد.
با هر چه که این نظام را
سرپا نگهمىدارد، دشمنند. حتّى با شعارهاى شما هم دشمنند. آنها شعار امربهمعروف
و نهىازمنکر را تمسخر مىکنند؛ شعار حزباللّهىگرى را تمسخر مىکنند و شما را
متّهم مىنمایند. اما حقیقت این است که همان امربهمعروف و نهىازمنکر و همان حرکت
حزباللّهى و همان پایبندى به اصول است که مىتواند در مقابل انحرافها و خطاهاى
فاحش دنیاى امروز بایستد. هیچ چیز دیگر نمىتواند. ملتها هم این را مىخواهند.
بر همین اساس، من تأکید
مىکنم که جوانان عزیز و مؤمن، آحاد مردم - زن و مرد مسلمان - امربهمعروف و
نهىازمنکر را که دو فریضه الهى و جزو ارزشهایى است که مىتواند در این جهت، براى
ملت ما وسیله بسیار مفید و مؤثّر و پیشبرندهاى باشد، فراموش نکنند و دستگاههاى
مختلف کشور - دستگاههاى دولتى وانقلابى - هم سعى کنند که خودشان را هرچه بیشتر، به
موازین و اصول انقلابى، اسلامى نزدیک کنند.
این بانوان مسلمانى که در
اداراتند، باید رفتارشان، لباسشان، زىّشان و منششان مسلمانى باشد؛ و شما در این
زمینه تکلیف و مسؤولیت دارید. البته با روش اسلامى؛ با همان شیوهاى که نهىازمنکر
اسلامى دارد و نه با روشهاى غیراسلامى و خشونتهاى نادرست.
به خداى متعال توکّل کنید و
از او کمک بخواهید.
کار دنیا به جایى رسیده است
که قدرتهاى زورگوى عالم، جلو چشم مردم دنیا، معروف را منکر و منکر را معروف
مىکنند!
جهاد با همان شکل اسلامىاش
- که البته حدودى دارد - ظلم نیست. در جهاد، تعدّى و تجاوز به حقوق انسانها نیست.
درجهاد، بهانهگیرى و کشتن این و آن نیست. در جهاد، از بین بردن هرکسى که مسلمان
نیست دیده نمىشود. جهاد، یک حکم الهى است که بسیار هم با عظمت است. اگر جهاد
باشد، ملتها سربلند خواهند شد. بعد مىفرماید: «وعلیکم بالتّواصل و التّباذل.» با
هم ارتباط داشته باشید. به هم کمک کنید. بذل کنید. «وایاکم والتّدابر والتّقاطع.»
به هم پشت نکنید. پیوندها را قطع نکنید. «لاتترکوا الامر بالمعروف والنّهى عن المنکر.»
امربمعروف و نهىازمنکر را، هرگز ترک نکنید که اگر ترک کردید «فیولّى علیکم
شرارکم.» آنجا که نیکى، دعوت کننده و بدى، نهى کننده نداشته باشد، اشرار برسرکار
مىآیند و زمام حکومت را دردست مىگیرند. اگر مردم به مذموم شمردن بدها و بدیها
عادت نکنند، بدها بر سرکار مىآیند و زمام امور را در دست مىگیرند. »ثم تدعون.«
بعد شما خوبها دعا مىکنید که «خدایا، ما را ازشرّ این بدها نجات بده!» «فلا
یستجاب لکم.» خدا دعاى شما را مستجاب نمىکند.
این، وصیت امیرالمؤمنین
علیهالسلام است که از اوّل تا آخر، حدود بیست موضوع از مهمترینها را دستچین و
بیان فرموده است.
امام حسین قیام کرد تا آن
واجب بزرگى را که عبارت از تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى، یا قیام در مقابل
انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق
امربهمعروف و نهىازمنکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگ امربهمعروف و نهىازمنکر
است. البته این کار، گاهى به نتیجه حکومت مىرسد؛ امام حسین براى این آماده بود.
گاهى هم به نتیجه شهادت مىرسد؛ براى این هم آماده بود.
کارهاى خیر مثل اسمش است و
از هر چیز دیگر بهتر است. کارهاى نیکى که انسان انجام مىدهد، از هر آنچه که به
ذهن بگذرد، بهتر است. اگر به عیادت مریض مىروید، اگر به مؤمن احسان مىکنید، اگر
در کارها تعاون مىکنید، اگر علم مىآموزید، اگر به دنیا بىاعتنایید، اگر جهاد فى
سبیل اللَّه و یا امربهمعروف و نهىازمنکر مىکنید و اگر عبادت خدا را انجام
مىدهید؛ همهاینها کارهاى خیر است. این کارها از همه امورى که به ذهن انسان
بگذرد، مثل مال و فرزند و جاه و مقام و دیگر ارزشهاى گوناگون بهتر است. هم مرحوم
مجلسى و هم صاحب تحف العقول چند احتمال مىدهند که یکى از آنها همین احتمال است.
احتمالات دیگر هم مىدهند که ظاهراً همین احتمال متیقن است.
بعضى از این برنامهها، فضاى
زندگى را قابل زیست مىسازد؛ مثل برنامه حکومت، تشکیل دولت، امربهمعروف و
نهىازمنکر، دشمنى با ستمگران، خوبى و نیکى با مردمان صالح و مؤمن، کمک به اصلاح
امور عمومى جهان و جامعه، کمک به از بین بردن فقر و دیگر برنامههایى که مربوط به
سطح جهان و محیط زندگى و جوامع است. مجموع این برنامهها، در این اردوگاه بزرگ و
در این دوران زندگى، براى من و شما گذاشته شده است.
هر کس باید واعظ خود باشد،
خود را مراقبت کند، از تخطّى خود مانع شود، امربهمعروف و نهىازمنکر هم بکند که
آن امرخود به معروف و نهى خود از منکر و موعظه کردن خود، بر امر و نهى و موعظه
دیگران مقدّم است.
نظام اسلامى باید تضمین کند
که ارزشهاى الهى حاکم باشد. آیه مبارکه «الّذین ان مکّنّاهم فى الارض اقاموا
الصّلاة و اتوا الزّکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر»،
ناظر به همین معناست؛ چون اگر در محیطى حکّام، فرمانروایان و زمامداران، مردم را
به نیکى امر کردند و از بدى باز داشتند و نماز را اقامه کردند، در آن محیط ارزشها
رشد مىکند.
این که ما روى مسأله فساد و
فحشا و مبارزه و نهىازمنکر و این چیزها تکیه مىکنیم، یک علّت عمدهاش این است که
جامعه را تخدیر مىکند.
عوامل بقا را در اسلام
مشاهده کنید! یکى از عوامل بقا، همین عاشوراست. یکى از عوامل بقا، امربهمعروف و
نهىازمنکر است. بدیهى است که در جامعه، فساد به وجود مىآید. هیچ اجتماع بشرى
نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. این فساد، چگونه باید برطرف شود؟ بعضى کسان تا
چشمشان به مظاهر فساد مىافتد، مىگویند «پس مسؤولین کجایند که بیایند فساد را از
بین ببرند؟!» غالباً فسادى را که به چشم مىبینند فریاد بر مىآورند و سراغ از
مسؤولین مىگیرند. اما آن فسادى که به چشم دیده مىشود، خیلى کوچکتر از فسادهایى
است که با چشم ظاهرى در کوچه و بازار و خیابان نمىشود دید. کسانى که واردند،
مىدانند و مىفهمند که فسادهاى کلان، اغلب از دیدهها پنهان است. لذا محیط جامعه
باید به گونهاى باشد که اگر در آن فسادى پدیدار شد، فرصت رشد پیدا نکند و زود از بین
برود. مثل جریانهاى عظیم آب.
رودخانههاى عظیم دنیا را
مشاهده مىکنید؟ هر چه در این رودخانهها آلودگى و کثافت بریزند، کمى آن طرفتر،
تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین مىبرد و در عوض،
مواد حیاتى تولید مىکند. محیط جامعه، باید این گونه باشد. باید چنان زلال باشد که
اگر کسى قطره فسادى هم در آن چکاند، خود جامعه، آن را هضم کند و از بین ببرد.
چگونه امکانپذیر است؟ با امربهمعروف، با نهىازمنکر و با دعوت به خیر. قرآن
مىفرماید: «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة.»
حکمت، حکمت، حکمت. اندیشه مستحکم را تعبیر به حکمت مىکنند. حکمت، که انبیا به آن
ممتازند و از آن بندگان برگزیده و صالح است، همان فکر مستحکمى است که هیچ ابزار
عقلانى نمىتواند آن را نفى کند و از بین ببرد. هیچ استدلال و تجربهاى هم
نمىتواند آن را خنثى کند. شما در قرآن به آیاتى که حکمت را معیّن مىکند، بنگرید،
و ببینید چه چیزهایى است: «ذلک ممّا اوحى الیک ربّک من الحکمة.»
چیزهایى است که اگر بشریت تا ابد هم تلاش کند، نمىتواند آنها را رد کند. هیچ
منکرى، هیچ مغرضى، هیچ معاندى نمىتواند در ردّ آنها بکوشد. حکمت یعنى مستحکمترین
افکار و اندیشهها. اینکه حکما، حکمت را «صیرورة الانسان عالما مضاهیا للعالم
الحسّى»
مىگویند، همان است. یعنى چنان افکار برجسته و مستحکم و غیر قابل خدشهاى در روح
او - بنده برگزیده و صالح - گسترش پیدا کرده است، که خود تبدیل به یک عالم شده است
و شما مىتوانید کون را وجود را، و همه گیتى را در سخن او، در اشاره او و در اقدام
او مشاهده کنید.
این، حکمت است. آن وقت «ادع
الى سبیل ربّک بالحکمة.» این گونه مردم را به سوى خدا دعوت کنید. «والموعظة
الحسنه.»
«و جادلهم بالتى هى احسن.»
این هم هست. یعنى اینها عوامل بقاست. اینها هست که تفکر اسلامى تا امروز توانست
بماند.
عزیزان من! روحانیت باید
بداند که نظام و جامعه اسلامى، اگر خود را به گونهاى که اسلام فرموده است شکل
دهد، و عوامل بقا را در خود فراهم کند، هیچ نیرویى در دنیا قادر به مقابله با آن
نخواهد بود؛ نه نیروى مادّى و نه نیروى نظامى، که پیوسته تهدید مىکنند هواپیما
مىآید؛ موشک مىآید، چه مىآید، چه مىآید. مگر مىتوانند؟! ایادى استکبار به
مدّت هشت سال کشور ما را تهدید کردند و به تهدیدهاى خود، جامه عمل هم پوشاندند. در
طى این مدّت چه غلطى کردند که بعد از این بتوانند بکنند؟! امروز استکبار جهانى،
نیروى علمى و خیل رجل خود را بسیج کرده تا بلکه بتواند با تفکّر و فرهنگ و ابزار
دانش، تفکّر اسلامى را متزلزل کند. اما با این ترفند هم، نخواهد توانست کارى از
پیش ببرد. البته، شرط ناکامى و ناتوانى استکبار این است که در اینجا، همان گونه
که اسلام فرموده است، عمل شود. یعنى: «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة
الحسنه.» در این صورت، حتّى با ابزارهاى فساد هم نخواهد توانست کارى کند.
عوامل استکبار، امروز فیلم
بد درست مىکنند، نوار بد درست مىکنند، حرفهاى بد درست مىکنند، شعر بد مىگویند،
داستان بد مىنویسند و این همه را، در داخل کشور، بین نوجوانان، جوانان و مردم
عادّى پخش و منتشر مىکنند و یا از طریق ماهواره، رواج مىدهند. این مورد اخیر -
ماهواره - واقعاً گنداب فسادى است که تیرهاى زهرآگین خود را به سمت ملتها و کشورها
هدفگیرى مىکند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شوراى اسلامى، با حسن فهم قضیه،
ماهواره را ممنوع کرد. با این همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرموده قرآن
عمل شود، هیچکدام از ابزار و عوامل فساد، نمىتواند کمترین اثرى بکند. به معناى
دقیقتر، توجّه از جوانب مختلف و امربهمعروف و نهىازمنکر، نمىگذارد دشمن پیروز
شود. این است که جامعه اسلامى، یک جامعه ماندگار است. این است که «انا نحن نزّلنا
الذکر و انّا له لحافظون.»
این است که «ولینصرن اللَّه من ینصره.»
این است که «والذین جاهدوا
فینا لنهدینهم سبلنا.»
اینها تعارف نیست که خدا با ما کرده است. حال، قدرتمندان دنیا عربده بکشند و علیه
نظام جمهورى اسلامى تهمت بزنند. بحمداللَّه اینجا بناى مستحکمى است. بنایى است که
هر کس با آن زورآزمایى کند، دست و پنجه خودش را زخمى و مجروح خواهد کرد. امروز همه
عوامل بقا و حیات، در نظام اسلامى هست. کسانى هم که گاهى اوقات نسبت به بعضى از
کارهاى دینى و شعارهاى اسلامى، اعتراض دارند و نق مىزنند که «آقا؛ شما هم دیگر
شورش را درآوردید! دائم راجع به ارزشهاى اسلامى مىگویید! فلان شعار دیگر چیست و
فلان کار دیگر کدام است؟!» در واقع حرف دشمن را تکرار مىکنند. دشمن مایل نیست که
اسلام به طور کامل پیاده شود؛ چون اگر اسلام به طور کامل پیاده شد، آسیبناپذیر
مىگردد. حال، براى اینکه آسیبپذیر شود، باید چه کار کنند؟ باید ناقصش کنند.باید
یک گوشهاش را نگذارند عمل شود. مثلاً نسبت به «لایحه قصاص» و «قانون مجازات»،
جنجال آفرینى کنند.
وظیفه علما و مبلّغین و
روحانیون و معمّمین، اینجا روشن مىشود. البته روشن است و بحمداللَّه، آقایان
وظایفشان را خیلى خوب مىدانند. ما هم نمىخواهیم وظیفه علما را به آنان یادآور
شویم. چون اهل علمند، و خودشان مىدانند. اینکه مىگوییم، براى «تذکّر» است. براى
دانستن جوانان و تازه رسیدگان به این راه است که بدانند این راه، راه مبارکى است.
این راه، راه شکستناپذیرى است. این راه، راهى است که در آن، همه امکانات براى
بقا، به وسیله حکمت پروردگار عالم، فراهم شده است. این راه، هم جهاد دارد، براى
دفع دشمن؛ هم «رحماء بینهم» دارد، براى محیط قابل زیست در داخل کشور؛ هم
«لاینهیکماللَّه عنالذین لم یقاتلوکم» تا «ان تبروهم و تقسطوا الیهم[38]» دارد، براى ارتباطات
حسنه با کشورها و ملتهاى دنیا و هم «انما
ینهیکماللَّه عنالذین قاتلوکم فىالدین[39]»
دارد، براى مبارزه با اسرائیل و امریکا. یعنى همه چیز دارد. هم دنیا دارد، هم
آخرت، هم حفظ ارزشها با دقّت و وسواس و هم رفتن به دنبال سازندگى و ایجاد دنیاى
خوب و استقرار و کشف بواطن طبیعت، به وسیله دستهاى توانا. همه چیز هست. هم عواطف و
احساسات مردم را دارد، هم کمک الهى را دارد، هم کار در آن هست و هم توکّل. لذاست که
آن وقت این آیه معنا پیدا مىکند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا. و یرزقه من
حیث لا یحتسب.[40]» اگر تقوا باشد -
یعنى، این مجموعه با هم باشد – آن وقت دیگر هیچ کس نمىتواند آسیب برساند.[41]
مسلمانان خصوصیتى دارند که
مىتوانند اراده خود را در حرکت عالم مؤثّر کنند. به خاطر چه؟ به خاطر احکام
نورانى اسلام؛ بلکه به خاطر روحیّات و خلقیّاتى که اسلام به مسلمانان مىدهد؛ مثل
ظلم ستیزى و کنار نیامدن با بدى و فساد، مثل امربهمعروف و نهىازمنکر و جهاد
فىسبیلاللَّه، که جهاد فىسبیلاللَّه میدان گسترده وعرض عریضى دارد و مخصوص صحنه
نبرد رویاروى جسمانى نیست، بلکه جهاد داخل خانهها همممکن است و همهجا انسان
مىتواند با دشمن خدا جهاد کند؛ اگر اراده داشته باشد و اگر بداند باید چه کارکند.
این، مجموعه احکام اسلامى
است. این، جهاد و امربهمعروف و عدم کنار آمدن بابدى و فساد و تحمّل نکردن ظلم
است: «لاتظلمون و لاتظلمون[42]». مجموع این احکام و
معارف موجب شده است مسلمان به طور طبیعى در هر جاى دنیا که هست - چه به صورت یک
ملت و چه از یک ملت کوچکتر، تا یک فرد - به برکت این احکام قادر باشد اراده خود را
در اداره جهان و محیط خودش مؤثّر سازد. این، خصوصیت مسلمان است. استعمارگران از
چنین خصوصیتى ناراحتند. ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند.[43]
استکبار مىخواهد در این
کشور و در میان این ملت، ایمان عمیق نباشد، سرگرمى به شهوات باشد، »معروف« اسلامى
نباشد و آنچه از نظر اسلام «منکر» است، رایج باشد.[44]
رشته بعدى هم رشته نهى از
منکر و امر به معروف، در بالاترین شکل آن است که در نامه به معاویه در کتابهاى
تاریخ نقل شده است - نقل شیعه هم نیست - اتّفاقاً این نامه را - تا آن جاکه در
ذهنم هست - مورّخین سنّى نقل کردهاند؛ به گمانم شیعه نقل نکرده است؛ یعنى من
برخورد نکردهام؛ یا اگر هم نقل کردهاند، از آنها نقل کردهاند. آن نامه کذایى و
نهىازمنکر و امربهمعروف ، تا هنگام حرکت از مدینه است که بعد از به سلطنت رسیدن
یزید است که این هم امربهمعروف و نهىازمنکر است. «ارید ان امر بالمعروف وانهى عن
المنکر».[45]و[46]
ببینید؛ یک انسان، هم در
تلاش نفسانى و شخصى - تهذیب نفس - آن حرکت عظیم را مىکند؛ هم در صحنه و عرصهى
فرهنگى، که مبارزه با تحریف، اشاعه احکام الهى و تربیت شاگرد و انسانهاى بزرگ است
و هم در عرصه سیاسى که امربهمعروف و نهىازمنکر است. بعد هم مجاهدت عظیم ایشان،
که مربوط به عرصه سیاسى است. این انسان، در سه عرصه مشغول خود سازى و پیشرفت است.[47]
حرکت و تلاش لازم است؛ هم در
جبهه خودسازى - این مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسین علیهالسّلام که آقا و مولاى
شماست - هم در جبهه سیاسى - که آن امربهمعروف و حرکت و حضور سیاسى است و در جایى
که لازم است، بیان مواضع و تبیین سیاسى در مقابل دنیاى استکبار - هم در جبهه
فرهنگى - یعنى آدم سازى، خود سازى، خودسازى فکرى و اشاعه فکر و فرهنگ - اینها
وظیفه همه کسانى است که امام حسین علیه السّلام را الگو مىدانند. خوشبختانه ملت
ما همه نسبت به حسینبنعلى علیه السّلام خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ مىشمارند.
حتى خیلى از غیر مسلمانها این گونهاند.[48]
هنگامى که به خاطر هجوم
دشمن، فریضهى جهاد اهمیت مىیابد، یا بر اثر دشوارى زندگى قشرهایى از مردم،
فریضهى زکات و انفاق، همه را مخاطب مىسازد، یا به اقتضاى تلاش دشمن در عرصهى
فرهنگ و اخلاق، امر به معروف و نهى از منکر واجب همگانى مىشود، در همهى این
شرائط، نماز، نه فقط از شأن «خیرالعملى» فرو نمىافتد، بلکه به مثابهى پشتوانهى
روحى و معنوى همهى مجاهدتها و ایثارها و خطرپذیرىها، بر اهمیت آن افزوده مىشود.
نماز است که مایههاى لازم
ایثار و گذشت و توکل و تعبد را که پشتوانهى حتمى واجبات پر خطر و دشوار همچون
جهاد و نهى از منکر و زکات است، در روح آدمى پدید مىآورد و او را شجاعانه بدان
میدانها گسیل مىدارد.
بهترین شیوه برخورد با
منکرات چیست؟
بستگى به این دارد که چه کسى
بخواهد برخورد کند. اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان،
هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهىازمنکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت،
اینطور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى
و خشن هم باشد؛ لیکن نهىازمنکر و امربهمعروفى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان
است؛ «انّما هى اللسان».
تعجّب نکنید. من به شما عرض
مىکنم که تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها
بیشتر است. من چند سال است که گفتهام امربهمعروف و نهىازمنکر. البته عدّهاى
این کار را مىکنند؛ اما همه نمىکنند. همه تجربه نمىکنند، مىگویند آقا چرا اثر
نمىکند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست
زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا!
خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم
بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مىتواند منکر را ادامه دهد؟
البته به شما بگویم عزیزان
من! منکر را باید بشناسید. چیزهایى، ممکن است به نظر بعضى منکر بیاید؛ در حالى که
منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضى
گفتهاند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مىگویم احتمال تأثیر، همه جا
قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف
حساب به گوششان فرو نمىرود و اثر نمىکند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر
دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید،
«زبان» است.
وظیفه جوانان حزبالّلهى و
مؤمن در مقابل کجرویها و سوءنیّتهایى که در بعضى جاها مشاهده مىشود، چیست؟
اگر منکر است، وظیفه نهى از
منکر است.
لطفاً بفرمایید آیا در زمینه
فرهنگى، اقدام انقلابى را صلاح مىدانید؟ به عبارت دیگر، در زمینه فسق و فجور، آیا
برخورد فیزیکى را در مواردى که مسؤولان کوتاه آمده و به وظیفه خود عمل نمىکنند،
صلاح مىدانید؟
نه. شما شرعاً بههیچوجه
موظّف به برخورد فیزیکى با منکر نیستید؛ شما فقط موظّف به گفتن هستید. شما چهکار
دارید؛ حرف خود را بگویید. شما نمىگویید، خیال مىکنید که اگر بگویید، نمىشود.
امتحان کنید، بگویید؛ بارها هم بگویید. البته یک نفر بگوید، معلوم است که اثر
نمىکند. دیگران را وادار کنید بگویند. خود گفتن، اثرش به مراتب از مشت بیشتر است؛
حتّى گاهى از اخم هم اثرش بیشتر است؛ با اینکه اخم اثر سازنده دارد و مثل مشت
نیست. بههرحال، در نهىازمنکر، اگر برخورد فیزیکى لازم باشد، کار حکومت است، نه
کار مردم؛ مگر وقتى که حکومت اجازه دهد و کسى را مأمور کند. آن بحث دیگرى است که ما
امروز چنین وضعى نداریم. ما واقعاً کسى را مأمور نمىکنیم و مصلحت نمىدانیم که
اینطور چیزها وجود داشته باشد.
در خصوص امر به معروف و
نهى از منکر حدیثى دیدم که از جمله چیزهایى که براى آمربهمعروف و ناهىازمنکر
ذکر مىکند، «رفیق فیما یأمر و رفیق فیما ینهى»
بود. آن جایى که جاى رفق است - که غالب جاها هم از این قبیل است - انسان باید با
«رفق» عمل کند؛ براى این که بتواند با محبّت آن حقایق را در دلها و در ذهنها جا
بدهد و جایگزین کند. تبلیغ براى این است؛ براى زنده کردن احکام الهى و اسلامى است.
چهره دوم در مورد پایبندى به
اسلام، عمل فردى اشخاص است. در اینجا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت، وجود
ندارد. اینجا موعظه، نصیحت، زبان خوش و امربهمعروف است. امام، به این عقیده
داشت. پس اوّل چیزى که در خطّ امام، مهم است، تعقیب هدف اسلامى و حاکمیت اسلامى در
صحنه ایمان و در صحنه عمل است.
یک نکته را هم مىخواهم
یادآورى کنم و آن نظام امربهمعروف و نهىازمنکر است. امربهمعروف و نهىازمنکر
واجب حتمى همه است؛ فقط من و شما به عنوان مسؤولان کشور وظیفهمان در باب
امربهمعروف و نهىازمنکر سنگینتر است. باید از شیوهها و وسایل مناسب استفاده
کنیم؛ اما آحاد مردم هم وظیفه دارند. با چهار تا مقاله در فلان روزنامه، واجب
امربهمعروف نه از وجوب مىافتد، نه ارزش تأثیرگذاریش ساقط مىشود. قوام و رشد و
کمال و صلاح، وابسته به امربهمعروف و نهىازمنکر است. اینهاست که نظام را همیشه
جوان نگه مىدارد. حال که نظام ما بیستویکساله و جوان است و در مقایسه با نظام
فرتوت هفتاد و چند ساله پیر کمونیستى در شوروى به طور طبیعى هم جوان است؛ اما اگر
صد سال هم بر چنین نظامى بگذرد، چنانچه امربهمعروف باشد و شما وظیفه خودتان
بدانید که اگر منکرى را در هر شخصى دیدید، او را از این منکر نهى کنید، آنگاه این
نظام اسلامى، همیشه تر و تازه و با طراوت و شاداب مىماند. طرف امربهمعروف و
نهىازمنکر فقط طبقه عامه مردم نیستند؛ حتى اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید
به او امر کنید؛ نه اینکه از او خواهش کنید؛ باید بگویید: آقا! نکن؛ این کار یا
این حرف درست نیست. امر و نهى باید با حالت استعلاء باشد. البته این استعلاء
معنایش این نیست که آمران حتماً باید بالاتر از مأموران، و ناهیان بالاتر از
منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امربهمعروف، مدل امر و نهى است؛ مدل خواهش و تقاضا و
تضرّع نیست. نمىشود گفت که خواهش مىکنم شما این اشتباه را نکنید؛ نه، باید گفت
آقا! این اشتباه را نکن؛ چرا اشتباه مىکنى؟ طرف، هر کسى هست - بنده که طلبه حقیرى
هستم - از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امربهمعروف و نهىازمنکر قرار
مىگیرد.
هر چند فریضهى امربهمعروف
و نهىازمنکر یکى از بزرگترین واجبات اسلامى است و توصیه به آن در قرآن و گفتارهاى
پیامبر خدا (صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم) و امیر مؤمنان و دیگر امامان : داراى
لحنى کم نظیر و تکان دهنده است، ولى اگر کسى از این همه چشم پوشى کند و تنها به
نداى خرد انسانى گوش بسپرد، باز هم بیشک این عمل سازنده را فریضه و تکلیف خواهد
شمرد. به نیکى خواندن و از بدى برحذر داشتن را کدام خرد سالم، ستایش نمیکند؟ و
کدام انسان خیرخواه و حسّاس، از آن روى میگرداند؟ هنگامى که به این وظیفه عمل شود،
به تعداد آمران و ناهیان، دعوت به خیر در میان مردم صورت میگیرد، و بیگمان لبیک
گویان به این دعوت نیز کم نخواهند بود. این فراخوانى، بگمان زیاد بر خود داعیان
نیز نشانهى نیک برجاى میگذارد و از دو سو، راه صلاح را هموار میسازد. کار نیکى
که مخاطب خود را به آن امر میکنیم و رفتار زشتى که وى را از آن برحذر میداریم،
هر چه بزرگتر و تأثیر اجتماعى یا فردى آن ژرفتر و ماندگارتر باشد، امربهمعروف و
نهىازمنکر ما ارزشمندتر است و چنین است که عمل به این وظیفه، تضمین کنندهى دوام
و استحکام حکومت صالحان است، و رهاکردن و به فراموشى سپردن آن، زمینه ساز سلطهى
اشرار و نابکاران.
شما دوستان ارجمند که اکنون
همت به ترویج این فریضه گماشتهاید، کار بزرگ خود را چنانکه شایستهى این فریضه
است، پاس بدارید و با همهجانبهنگرى در این کار، زبان بدگویان و ذهن بىخبران را
از فرو افتادن در ورطهى ناسپاسى از این عملاصلاحى بزرگ، نجات بخشید.
از خداوند متعال توفیق
روزافزون شما را مسئلت میکنم.
سیدعلى خامنهاى
23/8/79
بخش دیگرى که باز آن را
مختصر عرض مىکنم - که مربوط به عموم مردم است - در درجه اوّل عبارت است از
امربهمعروف و نهىازمنکر در مسائل اجتماعى؛ البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد
مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم
شدیدتر، غلیظتر، زندهتر و پرهیجانتر از خطاب امربهمعروف و نهىازمنکر نیست.
امربهمعروف و نهىازمنکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از
اینکه معناى امربهمعروف و نهىازمنکر، درست تشریح نمىشود. امربهمعروف، یعنى
دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهىازمنکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى
کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که
مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربهمعروف زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که
شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مىکنید - مثلاً احسان به فقرا،
صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر - و مىگویید این
کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد،
این امر شما، امر صادقانه است. وقتى کسى را از منکرات نهى مىکنید - مثلاً ظلم کردن،
تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومى را حیف و میل کردن، دست درازى به نوامیس
مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامى کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامى کار کردن،
با دشمن اسلام همکارى کردن - و مىگویید این کارها را نکن؛ وقتى که در دل شما نسبت
به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهى، یک نهى صادقانه است و خود شما هم طبق
همین امر و نهىتان عمل مىکنید. اگر خداى نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه
انسان مشمول این جمله مىشود که «لعن اللَّه الامرین بالمعروف التّارکین له».
کسى که مردم را به نیکى امر مىکند، اما خود او به آن عمل نمىکند؛ مردم را از
بدى نهى مىکند، اما خود او همان بدى را
مرتکب مىشود؛ چنین شخصى مشمول لعنت خدا مىشود و سرنوشت بسیار خطرناکى خواهد
داشت.
اگر معناى امربهمعروف و
نهىازمنکر و حدود آن براى مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکى از نوترین،
شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوههاى تعامل اجتماعى، همین امربهمعروف و
نهىازمنکر است و بعضى افراد دیگر درنمىآیند بگویند »آقا! این فضولى کردن است«!
نه؛ این همکارى کردن است؛ این نظارت عمومى است؛ این کمک به شیوع خیر است؛ این کمک
به محدود کردن بدى و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعه اسلامى، گناه، همیشه
گناه تلقّى شود. بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب
معرفى شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفى شود و فرهنگها عوض شود. وقتى که
امربهمعروف و نهىازمنکر در جامعه رایج شد، این موجب مىشود که گناه در نظر مردم
همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئهها علیه مردم این
است که طورى کار کنند و حرف بزنند که کارهاى خوب - کارهایى که دین به آنها امر
کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست - در نظر مردم به کارهاى بد، و کارهاى بد به
کارهاى خوب تبدیل شود. این خطر بسیار بزرگى است.
بنابراین اوّلین فایده
امربهمعروف و نهىازمنکر همین است که نیکى و بدى، همچنان نیکى و بدى بماند. از
طرف دیگر، وقتى در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسى که در
رأس جامعه قرار دارد و مىخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکى سوق دهد، با
مشکل مواجه خواهد شد؛ یعنى نخواهد توانست، یا به آسانى نخواهد توانست و مجبور است
با صرف هزینه فراوان این کار را انجام دهد. یکى از موجبات نا کامى تلاشهاى
امیرمؤمنان - با آن قدرت و عظمت - در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن
بزرگوار منجر شد، همین بود. روایتى که مىخوانم، روایت تکان دهنده و عجیبى است.
مىفرماید: «لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرار
کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»؛
باید امربهمعروف و نهىازمنکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن
پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط
مىکند؛ یعنى زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجّاج بن یوسف خواهد
افتاد! همان کوفهاى که امیرالمؤمنین در رأس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهى
مىکرد و در مسجدش خطبه مىخواند، به خاطر ترک امربهمعروف و نهىازمنکر، به مرور
به جایى رسید که حجّاجبنیوسف ثقفى آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به
خیال خود مردم را موعظه کرد! حجّاج چه کسى بود؟ حجّاج کسى بود که خون یک انسان در
نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتى نداشت! به همان راحتى که یک حیوان و یک حشره
را بکشند، حجّاج یک انسان را مىکشت. یک بار حجّاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه
باید بیایند و شهادت بدهند که کافرند و از کفر خودشان توبه کنند؛ هر کس بگوید نه،
گردنش زده مىشود! با ترک امربهمعروف و نهىازمنکر، مردم اینگونه دچار ظلمهاى
عجیب و غریب و استثنایى و غیر قابل توصیف و تشریح شدند. وقتى که امربهمعروف و
نهىازمنکر نشود و در جامعه خلافکارى، دزدى، تقلّب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو
فرهنگ جامعه شود، زمینه براى روى کار آمدن آدمهاى ناباب فراهم خواهد شد.
البته امربهمعروف و
نهىازمنکر حوزههاى گوناگونى دارد که باز مهمترینش حوزه مسؤولان است؛ یعنى شما
باید ما را به معروف امر، و از منکر نهى کنید. مردم باید از مسؤولان، کار خوب را
بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین
حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزههاى گوناگونى وجود دارد.
در مسأله امربهمعروف و
نهىازمنکر، فقط نهىازمنکر نیست؛ امربهمعروف و کارهاى نیک هم هست. براى جوان،
درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکارى اجتماعى، ورزش صحیح و معقول و رعایت
آداب و عادات پسندیده در زندگى، همه جزو اعمال خوب است. براى یک مرد، براى یک زن و
براى یک خانواده، وظایف خوب و کارهاى بزرگى وجود دارد. هر کسى را که شما به یکى از
این کارهاى خوب امر بکنید - به او بگویید و از او بخواهید - امربهمعروف است.
نهىازمنکر هم فقط نهى از گناهان شخصى نیست. تا مىگوییم نهىازمنکر، فوراً در ذهن
مجسّم مىشود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکى باید بیاید و
او را نهىازمنکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است.
نهىازمنکر در همه زمینههاى مهم وجود دارد؛
مثلاً کارهایى که افراد توانا دستشان مىرسد و انجام مىدهند؛ همین سوء استفاده از
منابع عمومى؛ همین رفیقبازى در مسائل عمومى کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و
در باب استفاده از منابع تولیدى و غیره؛ همین رعایت رفاقتها از سوى مسؤولان. یک
وقت دو نفر تاجر و کاسبند و با هم همکارى و رفاقت مىکنند، آن یک حکم دارد؛ یک وقت
است که آن کسى که مسؤول دولتى است و قدرت و اجازه و امضاء در دست اوست، با یک نفر
رابطه ویژه برقرار مىکند؛ این آن چیزى است که ممنوع و گناه و حرام است و نهى از
آن بر همه کسانى که این چیزها را فهمیدهاند - در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر
مافوق او، بر زیردست او - واجب است؛ تا فضا براى کسى که اهل سوء استفاده است، تنگ
شود.
در
محیط خانواده هم مىشود نهىازمنکر کرد. در بعضى از خانوادهها حقوق زنان رعایت
نمىشود؛ در بعضى از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمىشود؛ در بعضى از خانوادهها،
بخصوص حقوق کودکان رعایت نمىشود. اینها را باید به آنها تذکّر داد و از آنها
خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبّت
نکند؛ نه. سوء تربیتها، بىاهتمامیها، نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها
هم ظلم به آنهاست.
منکراتى که در سطح جامعه
وجود دارد و مىشود از آنها نهى کرد و باید نهى کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع
عمومى، اتلاف منابع حیاتى، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایى، اسراف
در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً این یک منکر است؛ یک
منکر دینى است؛ یک منکر اقتصادى و اجتماعى است؛ نهى از این منکر هم لازم است؛ هر
کسى به هر طریقى که مىتواند؛ یک مسؤول یک طور مىتواند، یک مشترى نانوایى یک طور
مىتواند، یک کارگر نانوایى طور دیگر مىتواند. طبق بعضى از آمارهایى که به ما
دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمى که از خارج وارد کشور
مىکنیم! آیا این جاى تأسّف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهى از آنها لازم است.
طبق نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین نهى از اینها را یکى از محورهاى اصلى توصیههاى خود
قرار داده است. در باب مسؤولان، آنطور مشى کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده
معیّن کردن؛ در باب عموم مردم هم آنها را وادار کردن به حضور، به فعالیت و به
احساس مسؤولیت در مسائل اجتماعى، با همین امربهمعروف و نهىازمنکر.
وظیفه بزرگى بر دوش ما قرار
دارد. امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سر این کار گذاشت؛ همچنان که تمام عمر خود
را از وقتى که مىتوانست تلاشى بکند - از همان وقتى که اسلام آورد، از اوان کودکى
تا آخر عمر؛ چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه در دوران خلافت - در
همین راه مصرف کرد و یک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد. براى انسان
والایى که مىخواهد برفراز همه پدیدههاى عالم وجود پرواز کند و هیچ چیزى پابند او
نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقى، امیرالمؤمنین است.
یک جریان فساد هم فسادهاى
اخلاقى و رواج منکرات است. با این هم باید مقابله و مبارزه کرد. ما خوب مىدانیم،
این جزو تعالیم اسلام است که با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقى آشنا
کرد و از منکرات دور نگهداشت. این به جاى خود درست؛ اما با شیوع منکرات و با
تظاهر به آن باید مقابله کرد. اسلام مرتکب منکر را نصیحت و هدایت مىکند؛ اما حد
هم براى او مىگذارد. با صرف زبان و توصیه نمىشود کارى کرد. قدرت نظام باید جلو
سیر فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید که هوسهاى یک عدّه معدود و یک گروه کوچک و
اندک در داخل جامعه، موجب اغواى ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنى شود
که هیچ انگیزه فسادى ندارند. شما باید جلو آنگونه افراد را بگیرید
تخلّف از قانون و خروج از
مدار قانونى براى مقابله با هر چیزى که به نظر انسان منکر مىآید - بدون اجازه
حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهىازمنکر زبانى، که بارها گفتیم نهىازمنکر زبانى
جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمىشود؛ اما آنجایى که
نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزى مجوّز این نیست که
بگویند چون نیروى انتظامى و قوّه قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛
نخیر، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادثهاى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى
صریحاً به آنها خواهد گفت.
بزرگترین نعمت خدا وجود این
نظام است و بزرگترین معروف، دفاع از این نظام است.
امربهمعروف و نهىازمنکر هم
جزو مهمترین مسائلى است که جوانان باید به آن اهتمام کنند. همچنین در برابر فریب
رسانهها در واژگونه جلوه دادن حقایق، تسلیم نشوند. امروز مهمترین تلاش دشمن این
است که از پیشرفتهترین ابزار و روشهاى ارتباطاتى مدرن و فوق مدرن استفاده کند؛
براى اینکه حقایق کشور ما را واژگونه جلوه دهد. تسلیم خواسته آنها نشوید و
اندیشمندانه با مسائل برخورد کنید.
* چند وقتى است که مشکل بدحجابى و ارائه
فرهنگهاى غلط در دانشگاهها دغدغه بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را
ملازمه کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالى چیست؟
- قاطعیت یعنى چه؟ یعنى برخورد فیزیکى و
جسمانى؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمىکنیم؛ اما گفتن و تذکّر
دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاق خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثى را براى جمعى
مىخواندم که آمر به معروف و ناهى از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهى
مىکند، هم عالم باشد و هم عامل. »رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهى«؛ با رفق و مدارا
امر و نهى کند. امر و نهى، یعنى دستور دادن - بکن، نکن - غیر از تمنا کردن است؛
اما همین را با رفق، مدارا و محبّت - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم اینطورى
باید عمل شود.
* با توجّه به اینکه یکى از جنبههاى تهاجم
دشمن، تهاجم فرهنگى و فاسد کردن جوانان و بخصوص زنان و توجه دادن مردم به شهوات و
نفسانیّات است و در بسیارى از جوامع اسلامى، دشمنان ابتدا از این طریق مردم را خلع
سلاح کردهاند، و نیز با توجّه به بحران کنونى حجاب در جامعه و حتّى در دانشگاهها،
وظیفه مردم، بخصوص دانشجویان و تشکّلهاى اسلامى در جامعه و در دانشگاهها چیست و
راه حل، حکم و توصیه شما در این مورد به تشکّلهاى اسلامى چیست؟
-
توصیه بنده معلوم است: حجاب را رعایت کنید و این لازم و واجب است. به برادر
یا خواهرى که این نامه را نوشتهاند، مىخواهم بگویم اینطور هم نیست که شما
مىگویید زنهاى ما بىحجاب شدهاند. ممکن است بعضى بگویند چشم شما به خواهرانى
افتاده که همه حجاب دارند؛ نه، من گاهى به خیابان مىروم تا مخصوصاً وضع مردان و
زنان را ببینم؛ البته با نگاه حلال و نه حرام. آنطور که بعضى تصویر مىکنند، به
نظر من نمىآید. البته چرا، اشکالاتى وجود دارد؛ من هم از همه گوشه و کنارها با
خبر نیستم. هرجا چنین وضعى وجود داشته باشد، راه آن نهىازمنکر است.
در جامعه اسلامى تکلیف عامه
مردم امر به معروف و نهى از منکر با لسان است .
امروز امر به معروف و نهى از
منکر هم مسئولیت شرعى و هم مسئولیت انقلابى و سیاسى شماست .
نقش امر به معروف و نهى از
منکر در ایران اسلامى روز به روز حیاتى تر مى شود.
پایه دین و اساس جهاد را امر
به معروف و نهى از منکر محکم و استوار مى کند.
مهمترین وظیفه اى که در صراط
امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد این است که باید نیرو هیا مؤمن و حزب الله و
آمر به معروف و ناهى از منکر و آنهایى که انگیزه دارند ، در نظام اسلامى در صحنه
باشند و همه جا حضور داشته باشند.
آحاد مردم باید با شجاعت و
قوت نفس از عملى شدن خلافهاى سیاسى ، اقتصادى ، ادارى و فرهنگى در جامعه ممانعت
کنند .
چیزى که جامعه را اصلاح
میکند همین نهى از منکر زبانى است . اگر افکار عمومى روى وجود و ذهن آدم بدکار
سنگینى کند ، این براى او شکننده ترین چیز هاست .
امر به معروف و نهى از منکر
طنین وحى و صداى خداست که در گوش هستى مى پیچد و آواى انبیاست که زمین و زمان را
به عبادت و عدالت و وحدت فرا مى خواند .
جامعه اسلامى باید با امر به
معروف و نهى از منکر مانع بروز هر گونه فساد بشود.
مسأله امر به معروف و نهى از
منکر تکلیف همیشگى مسلمانهاست .
همه مردم باید وظیفه امر به
معروف و نهى از منکر را براى خود قائل باشند و با لحن مناسب خلاف و گناه را به
خاطى تذکر دهند.
هنگامى ممکن است همه آحاد یک
ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند که همه در متن مسائل کشور به معناى واقعى
حضور داشته باشند.
قوام حکومت اسلامى و بقاى
حاکمیت اخیار به این است که در جامعه امر به معروف و نهى از منکر زندهباشد.
امر به نیکى و صلاح و نهى از
بدیها ، مفاسد و تخلفات از نظر قرآن کریم و اسلام ، تضمین کننده خط صحیح و راه
راست است .
امر
به معروف و نهى از منکر در مقیاس وسیع و عمومى حتى از جهاد بالاتر است .
امر به معروف و نهى از منکر
که یکى از ارکان اسلامى اسلام و ضامن بر پا داشتن همه فرایض اسلامىاست، باید در
جامعه ما احیاء شود.
روحانیون در محیط هاى مختلف
یکى از مهمترین عوامل نهى از منکر و امر به معروف هستند . نمى شود این واجب الهى
را در دایره هاى کوچک محدود کرد . این کار ، کار همه است .
علماى دین باید مردم را
هدایت و راهنمایى کنند ، کیفیت نهى از منکر را براى مردم بیان کنند و منکر را براى
آنها شرح بدهند.
امر به معروف و نهى از منکر
فقط این نیست که ما براى اسقاط تکلیف ، دو کلمه بگوییم ، آن هم در مقابل منکراتى
که معلوم نیست مهمترین منکرات باشند.
مأمورین رسمى چه مأمورین
انتظامى و چه مأمورین قضایى حق ندارند از مجرم دفاع بکنند . مأمورین باید از آمر و
ناهى شرعى دفاع بکنند . دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منکر دفاع
بکنند.
هر کس به اندازه وسعت وجودى
و شعاع قدرت خود مسئول است و نباید در مقابل تخلفات ، بدعت گذاریها از میان رفتن
سنت ها و زمینه سازى هایى که براى تهاجم دشمن صورت مى گیرد ، بى تفاوت باقى بماند.
در مسائل جهانى ، ملت ایران
و نظام جمهورى اسلامى موظف به امر به معروف و نهى از منکر هستند.
تکلیف الهى امر به معروف و
نهى از منکر وظیفه شرعى عموم مسلمین است و در همه جا باید انجام شود.
امر به معروف هم مثل نماز
واجب است .
جامعه اسلامى با امر به معروف
و نهى از منکر زنده مى ماند.
دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط
، فساد و فحشا سعى مى کند جوانهاى ما را از دست ما بگیرد.
امر به معروف و نهى از منکر
براى طراوت داشتن و حرکت دائمى دین یک امر ضرورى و لازم است .
امر به معروف متعلق به همه
مردم است .
اگر چنانچه کار دست حزب الهى
ها نبود ما این مرزهایى را که امروز داریم نداشتیم .
قوام حکومت اسلامى به امر به
معروف و نهى از منکر است .
همه باید حزب الهى ها را
باور کنند ، آنها مرزهاى میهن اسلامى را حفظ کردند.
نیرو هاى حزب الهى و انقلابى
همه موانع را از سر راه بر میدارند .
استفاده از حزب الهى و جبهه رفته افتخارات روز
افزون را در پى خواهد داشت .
همه
باید امر به معروف و نهى از منکر بکنند.